شير كاكائو
ساعت ٦:٤٥دقيقست بيدار شدم يه دوش گرفتم تو همچنان خوابي رفتم تو اشپزخونه يكي از شير كاكاو هاي ارشام جونو برداشتم اومدم لم دادم رو مبل يه كيكم برداشتم يواش اومدم ني و از شير كاكائو جداً كنم كه صدأي پلاستيكش در اومد ولي خيلي صداش كم بود يهو ديدم يه صدايي ميگه شي كاوو شي كاوو بدو بدو اومدي با موهاي به هم ريخته اين شي كاووي منه مال ارشامه:) ازم گرفتي تا اخرش خوردي دوباره رفتي خوابيدي من هنوز هاجو وأج موندم پسركم گفتم بنيويسم كه يادم نره اينم از شير كاكائؤ خوردن ما نوش جونت پسرم گواراي وجودت نفسم.
نویسنده :
Maman haniyeh
10:28